قسمت دوازدهم داستان دابل اسی (خیالات بزرگ)

رئیس هان:هیون...هیچ معلوم هست داری چی کار میکنی؟؟؟؟تو و بقیه این مراسم رو خراب کردین هیچ بازار شایعه ها هم داغ کردین...بزرگ ترین اشتباه زندگیت رو کردی پسر...

خدایاااا...همش تقصیر من شد...اون لحظه ک اون مرد اون طورب برخورد کرد واقعا عصبی بودم و نفهمیدم چی کار میکنم...حالا چی؟؟؟همه چی رو خراب کردم...

بدجوری ناراحت بودم و عذاب وجدان داشتم...

هیون نگاهی ب من انداخت ک عین بچه های مظلوم یک ساله فقط نگاهشون میکردم و رو ب رئیس هان گفت:خودم ی کاریش میکنم فقط ب من اعتماد کن...

بعد از اون راه افتاد سمت سن...وااااای این میخواد چی کار کنه؟؟؟؟نکنه بدتر بزنه همه چیو بدتر کنه و همه پل های پشت سرو خراب کنه؟؟؟

از ترس داشتم می مردم...ولی رئیس هان بیشتر شوک بود...داشت منگ هیونو می دید...حتما اونم میدونست چ قد حرفای هیون الان مهمه...از نظر من ک حرف زدن هیون اونم همین حالا دیوونگی محضه...حداقل این نظر من بود...مخصوصا بعد از این ک اونطوری منو تا اینجا اورد...

هیون اول صبر کرد تا ساکت شن ولی ساکت بشو نبودن بنابراین شروع کرد:این خانوم هایی ک دیدین طراح های لباس جدید ما هستن ک توی وضعیت نامناسبی قرار گرفتن...نتونستم اجازه بدم صدمه ببینن...مامورا باهاشون بدرفتاری کردن..امیدوارم این موضوع باعث منحل شدن میتینگ نشه...

ب نظر میرسید اکثریت بعد از شنیدن این حرفا آروم شدن و باور کردن...رئیس هم هر چند آروم تر ب نظر میرسید اما هنوز عصبی بود...

هانی:هانا چی شد؟؟؟چرا دعوات شد؟؟؟اون دو تا مرد کی بودن؟؟؟

برگشتم و دیدمش ک پشت سرمه...گفتم:چیز مهمی نبود...الان مسئله چیز دیگه ایه...امیدوارم باعث دردسر نشم وگرنه هیچ وقت خودمو نمیبخشم...نگرانم...

هانی نگاهی ب اون طرف کرد و گفت:ب نظر میرسه هیون مشکلو برطرف کرد...نگاه کن...

هیون کنار رئیس هان ایستاده بود...

هیون:اگ دیرتر میرفتیم و میتینگ کنسل میشد حتما مشکلات دو برابر میشدن...نباید دست دست میکردیم تا ب شایعه ها دامن بزنن...اینطوری ک من زودتر گفتم باورشون براشون راحت تر بود...

رئیس هان:راجع ب این موضوع بعدا حرف میزنیم ولی میخوای راجع ب دروغت چی کار کنی؟؟؟

هیون:کاری میشه کرد؟؟؟باید استخدام شن تا باز شایعه ای درست نشده...منم بهشون گفتم جدیدن...

رئیس هان:هرچند کارت حسابی کفریم کرد پسر ولی شانس اوردی تونستی موضوع رو فیسله بدی چون در غیر اون صورت برخورد این چنینی نداشتم...ب نظر میاد استخدام کردنشون بهتر از افت شدید باشه...

من ک منگ شده بودم...این چی میگفت؟؟؟وااای...نکنه واقعا استخدام شیم؟؟؟ما درس و زندگی داریم...نمیتونیم...

ب هانی نگاه کردم...ب وضوح شاخ های روی سرش رو میدیدم...اونم کمی از من نداشت...

برای این ک توجهمو جلب کنه آروم زد ب ساعد دست راستم ک همون لحظه بی هوا آخم هوا رفت...دوباره دردم یادم اومد...ان قد شوک بودم ک ب کلی درد دستم رو فراموش کرده بودم...

همونجا رو زمین نشستم و ب دستم نگاه کردم...

هیونگ و یونگ رسیدن کنارم...

هیونگ:جالت خوبه؟؟؟دستت درد میکنه؟؟؟

من ک از درد اشک تو چشمام جمع شده بود گفتم:آره...خیلی درد میکنه...وقتی سعی کردم در برم تو هوا و زمین طوری دستمو گرفت ک فک کنم کلا خورد شده...

هیونگ دستشو اورد نزدیک و گذاشت روی دستم ک باز ناله من بلند شد...

یونگی:ب نظر بد میرسه...فقط دستته؟؟؟دیگ زخمی نشدی؟؟؟

دیگ حتی نای حرف زدن هم نداشتم و فقط با تکون دادن سرم ب اطراف بهش جواب منفی ادم...

هانی دستشو گذاشت پشتم و گفت:من خواستم بیام جلو ولی من و هانیه هم گرفتن...دیدم چجوری دستتو گرفت...واقعا وحشیانه بود...حتما ترسیده بود شر ب پا کنی..

صدای رئیس هان رو از بالای سرم شنیدم:هیونگ...یونگ سنگ...شما برید سر صحنه...هیون و جونگ مین و یو هم فرستادم...اگ بیشتراینجا بمونین شر میشه...شما زود برین من خودم رسیدگی میکنم...

همون شب:

توی دفتر رئیس هان بودیم...من و هانی و مهتاب و کل دابل...

دستم رو بسته بودن...دکتر گفت آسیب جدی ای نبوده و بعد چند هفته خوب مبشه...

من و هانی و مهتاب پیش هم نشسته بودیم و کیو و جونگ و هیونگ و کیو رو ب رومون...رئیس هم پشت میزش بود و هیون کلافه راه میرفت...

نمیدونم چرا حس میکنم هیون الان از کارش پشیمونه....امیدوارم اینطور نباشه چون اونطوری بدجوری شرمندش میشم...

رئیس هان:خب بالاخره متینگ بدون هیچ مشکلی تموم شد...خبرا هم همه جا پخش شده ولی فعلا ب هوای این ک شما دخترا طراح های جدید لباسین مشکلی نیست و زیاد دردسرساز نشده...

بلند شد و اومد طر فما و گفت:ب هرحال چیزیه ک شده...میدونم براش شما غیر منتظرست ولی ما تنها این امیدو داریم...شاید پذیرفتنش هم سخت باشه...حتی شنیدم دانشجو دانشگاه نامدارمون هستین...میدونم کارتون زیاده وبراتون سخته...میدونم تخصص زیادی توش ندارین ولی من ازتون کاری نمیخوام...یعنی کار زیادی نمیخوام...فقط باهامون همکاری کنین و درصورت نیاز حمایت...من میخوام شما ب عنوان طراح های جدید لباس دابل اس فایو وان استخدام شین...

مهتاب:ببخشید...میدونم از ما انتظار دارین...دوست داشتم کمک کنم ولی هانا و هانی هم میدونن ک من نمیتونم کامل ب تحصیلاتم ادامه بدم و ماه آیندهباید برگردم ایران...ب خاطر ی سری مشکلات خاص...فک نکنم بتونم ب عنوان طراح استخدام شم..

رئیس هان:اشکالی نداره ولی حداقل دیگ امیدوارم هانا و هانی قبول کنن ک با ما همکاری کنن...فراموش نکین شما خودتون دابل رو میشناسین...این کمک بزرگی ب اوناست...

حق با اون بود...هرچیم نباشه اونا ب خاطر ما توی این دردسر افتادن...رئیس هم انگار انتظار کار از ما نداشت و فقط میخواست اونجا استخدام باشیم...خب ما هم ک جدا از اینا از کمک ب دابل ناراحت نمیشیم...

نگاهی ب هانی انداختم...اونم ب نظر راضی میومد...اونم ب من نگاه کرد و منم با تکون دادن سرم تصمیمشو تایید کردم...

هانی:من و هانا مشکلی نداریم...خوشحال میشیم کمک کنیم...هرچند این مشکل ب خاطر ما درست شد...امیدوارم شما هم ما رو ببخشین و همینطور از لطف دابل واقعا متچکریم ک ب خاطر همین شناخت کمی هم ک داشتن باز راضی نشدن اون بی عدالتی اجرا شه...

رئیس هان لبخندی زد و از این ک مشکلات برطرف شده لبخندی از رضایت زد ک ما هم از ته دل شاد شدیم و خیالمون راحت شد...

اون شب ما قراردادو امضا و کردیم و رسما شدیم طراحان لباس دابل اس فایو وان...شرایطمون خوب بود...شناخت قبلی از دابل داشتیم...رئیس هان هم راضی بود...کار زیادی هم نداشتیم...یعنی درواقع ما فقط ب اسم طراح بودیم...واقعا از این شغل سردرنمیاوردیم و احتیاجی هم نبود...طراح های قبلی بی سر و صدا کارها رو ب اسم ما انجام میدادن و حقوقشون هم میگرفتن...ما هم ب درسمون میرسیدیم...فقط دز صورت نیاز باید از دابل ب عنوان طراج جمایت میکردیم...


موضوعات: داستان,

[ بازدید : 408 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 4 دی 1393 ] 21:52 ] [ ♥AI♥ ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]