قسمت اول داستان دابل اسی (خیالات بزرگ)

هانا و هانی سال ها برای قبولی در دانشگاه سئول سخت تلاش کردن و بالاخره موفق شدن.....

اون ها خیلی خوشحال بودن و سر از پا نمیشناختن....

دوستاشون با هم ی قرار گذاشتن و گود بای پارتی اونا و همچنین جشن تبریک قبولیشون رو قبل از رفتن گرفتن....

فردای اون روز اونا با پروزا از ایران ب کره رفتن.....





هانی فریاد کشان:بلــــــند شــــــــــــــــــو.....بســــه پاشو دیگ.....بیـــــدار شــــــــــــو.......

هانا:بزار ی کم دیگ بخوابم جون تو....آخه وقتی سال تحصیلی شروع شه ما باید بیست و چهار ساعته درس بخونیم خواهش میکنم بزار از این تابستون استفاده کنیم....

هانی:آخه تو چرا ان قده تنبلی؟؟؟؟قبلا فقط باهات دوست بودم حالا ک باهات هم خونه شدم میفهمم خانوادت چه عذابی میکشیدن....

هانا:خب حالا هر چی.....دیگ هم اینطوری بیدارم نکن.....

هانی:میخوای بازم بخوابی؟؟؟؟پاشو ببینم....موندم چطوری قبول شدی تو این دانشگاه؟؟؟

هانا:اون موقع زندگیم هدف مند بود فرق داشت الان تنها هدفم خوابیدنه....

هانی:پس من تنهایی برم و فقط یه بلیط برای کنسرت بگیرم؟؟؟؟

من سریع با تمام وجود از خواب پریدم رو تخت ایستادم و فورا به سمت ساعت شیرجه زدم : ااااااااااااااا.....الان که هفت صبحه....

هانی:خب باشه....

هفت ساعت بعد هانا و هانی توی صف خرید بلیط اولین کنسرت دابل اس بعد از بازگشت دوباره اش بودن....

من خمیازه کشیدم و آه بلندی هم بعدش....

هانی:بسه دیگ...تنــــبل....

هانا:خــــودتی....آخه کدوم آدم غیر تنبلی ساعت هفت صبح روز تعطیل اینطوری بیدار میشه؟؟؟؟؟هااااا؟؟؟؟؟

هانی:راستی امروز صبح وقتی تو خواب بودی من با تماس مهتاب بیدار شدم....

هانا:واقعا؟؟؟؟چی میگفت؟؟؟؟؟آآآآآه....یادش بخیر دفعه اولی ک اتفاقی تو دانشگاه دیدیمش....یادت میاد؟؟؟؟چ قدر خوشحال شدیم وقتی فهمیدیم اونم ایرانیه....

هانی:آره یادمه....هیچی حال و احوال پرسی....

هانا:برو نفر بعدی ماییم ها.....خدا رو شکر بلیط بهمون رسید....الان حدودا شیش ساعته تو صفیم....



روز کنسرت:

هانا:وااااااااااااای هانی من واقعا خیلی هیجان زده ام.....اون تل قرمزو بهم بده....

هانی بعد از این ک تل رو ب من داد در حالی ک خودش موهایش را اتو میکرد گفت:یادت میاد وقتی بچه بودیم چ قدر دیوونه این گروه بودیم؟؟؟؟

هانا:آره من ک همش میگفتم برمیگردن....آخر هم امیدواریمون جواب داد....

و بعد سریع برگشتم رو به هانی و گفتم:چطور شدم؟؟؟؟

گفت:خیلی خوب شدی....

لبخندی از خوشحالی و رضایت زدم و گفتم:تو هم همین طور......



بــعد از کنــــسرت:

هانا:وااااااااااای محشر بود.....

هانی:آره خیلــــی عالی بود....

بعد ی مرد ک با سرعت رد میشد محکم زد ب شونه هانی...

فورا هانی ک افتاده بود رو بلند کردم و بعد سریع اون مردو صد زدم ولی اون بی توجه رفت....

هانی:ولش کن من خوبم....

هانا:واقعا؟؟؟؟آخ تو دیگ چه قده شلی ک با ی برخورد پخ میشی رو زمین؟؟؟؟

هانی بلند شد و گفت:میدونم میخوای تلافی تنبل گفتنای منو در بیاری....دیدی ک چ قدر محکم زد....

هانا:ب هر حال....هوا ابریه الاناست ک بارون بگیره تازه دیر وقتم ک هست....اگ الانا تاکسی گیرمون نیاد بد جوری ب مشکل میخوریم....

هانی:آره....بیا این جا وایسا شاید اینطوری بهتر ما رو ببینن....



چهل و پنج دقیقه بعد:

من و هانی زیر سایه بون ی مغازه نزدیک سالن برگزاری کنسرت زیر بارون نشسته بودیم...مغازه هم بسته بود....

هانا:اینطوری ب زودی از سرما یخ میزنیم....حسابی خیس میشیم....و معلوم نی تا صبح قراره چی کار کنیم و چ بالاهایی سرمون بیاد.....

هانی:حتی فکرشم نمیکردم طی این مدت ان قدر اینجا خلوت بشه....

هانا:اصلا ساعتو دیدی؟؟؟؟معلومه ک بعد از کنسرت یهو ان قدر خلوت میشه اکثرا دختر پسرای جوون و مجرد بودن نمیتونستن بمونن همه سریع رفتن....

هانی:ولی آخه چرا حتی ی تاکسی هم رد نشد؟؟؟؟

هر دومون ب هم نزدیک شدیم....

هانا:تابستونای ایران کجا تابستونای کره کجا؟؟؟؟

آن قدر نزدیک شدیم تا هم دیگر رو گرم کنیم و کنار هم بمونیم....

بدبختی کسی رو نداشتیم زنگ بزنیم بیاد دنبالمون....همش یه دونه شماره آژانس داشتیم ک اونم شمارش تو خونه بود....

با ناامیدی ب عاقبتمون فکر میکردم ک یهو صداهای قدم ی نفر اومد....از ترس مردیم و زنده شدیم....

ی مرد بود اومد جلو سریع و خم شد گفت:اووووووه....شما دخترا این موقع اینجا چی کار میکنید؟؟؟؟

اون مرد پارک جونگ مین ، یکی از ستاره های درخشان دابل اس بود....







برای این ک جو بدم چند تا جمله از قسمت بعد گذاشتم:



نمیتونیم برگردیم خونه....



بیاین اینجا تو اتاق....



زود باشن پیاده شین....



و بعدشم همه پراکنده شدن....

موضوعات: داستان,

[ بازدید : 482 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 4 دی 1393 ] 21:24 ] [ ♥AI♥ ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]